باران می بارد و من
خیس از بارش چشمان خودم آسمان را در همذات پنداری با خویش می بینم
آنچه بدان نیازمندم باید از خداوندیِ تو بجوشد و به من برسد
ژرفای رنج که عمیق تر از لطف تو نیست ؟
جریان درد احاطه ام کرده
و ریه هایم مسدود اند
مثل تولد
مثل آفرینش
یکبار دیگر در من بِدَم..